آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی