از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد