ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند