ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید