دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید