شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود