ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام