مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟