مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟