آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟