خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟