ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟