او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...