او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...