شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد