روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند