برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند