او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم