همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر