وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده