صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند