گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده