گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده