و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...