خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...