کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را