ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...