ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام