ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز