ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام