ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام