عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را