با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را