ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست