ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست