مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود