ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلکه از سر بهتر آوردم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام