با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين