تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست