تابید بر زمین
نوری از آسمان
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید