ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام