غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد