ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند