سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی