هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم