پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست