همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين