آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها