سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها