ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام